جدول جو
جدول جو

معنی یاری تبریزی - جستجوی لغت در جدول جو

یاری تبریزی
(یِ تَ)
پیشۀ خرده فروشی داشت و به یاری موزونی طبع بر دقیقه سنجی همت می گماشت:
نه تنها دیده از نظارۀ روی نکو بستم
چو رفتی از نظر چشم از همه عالم فروبستم.
(تذکرۀ صبح گلشن ص 612)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(یِ تَ)
ملا مصطفی بن ابراهیم مشهدی. از افاضل قراء اواخر قرن یازدهم هجرت که به سال 1007 در حوالی تبریز متولد و در حدود 1080 هجری قمری وفات یافت. تألیفاتی در علم تجوید دارد. از اوست:
1- ارشاد القاری در بیان قرائت عاصم کوفی به زبان پارسی که در کربلا به تألیف آن آغازیده و به فاصله پنج سال در 1078 هجری قمری در نجف آن را به اتمام رسانده و حاوی زبدۀ مصنفات دیگرش میباشد و اول آن این شعر است:
ای فاتحۀ مصحف حمدت توحید
وی نقطه ای از کتاب مجدت خورشید
و ظاهراً این آخرین تألیفات اوست و اندکی پس از آن وفات یافته است. 2- تحفه الابرار در تجوید و این ملخص کتاب تحفه القاری است. 3- تحفه القاری یا تحفه القراء که در بمبئی چاپ شده است. 4- تحفه المقرئین. 5- وقوف القرآن. (ریحانه الادب ج 3 ص 259 از الذریعه)
لغت نامه دهخدا
(حَ یِ تَ)
محمدامین انصاری تبریزی ساکن عباس آباد اصفهان بود، و چون راتبی که داشت بریده شد، قصیده ای در ستایش حبیب الله صدر سرود و وی راتبش را بازگردانید. و در آخر عمر به تبریز بازگشت و در آنجا درگذشت. احوالش در تذکرۀ نصرآبادی ص 280 و ’خزانۀ عامره ص 293’ و ’دانشمندان آذربایجان ص 117’ و ’ذریعه ج 9 ص 255’ آمده است. منظومه ای در برابر ’مخزن الاسرار’ نظامی سروده و ’روضهالابرار’ نامیده است که نام آن را در دیباچۀ کتاب دیگر خود ’روضهالاطهار’ آورده است. این کتاب در مزارات تبریز است و در 1011 هجری قمری تألیف شده و در آن از کتاب ’روضات الجنان’ استفادت کرده ولیکن خود منکر این استفادت است، وی در آغاز این کتاب میگوید: ظهور قائم در همین عصر شاه عباس خواهد بود این کتاب به سال 1303 هجری قمری بنام ’السامی’ در هند چاپ شده است
لغت نامه دهخدا
تبریزی، مؤلف دانشمندان آذربایجان در بارۀ وی گوید: مولانا شرف الدین حسن بن محمد رامی، از دانشمندان و سخنوران شیرین زبان آذربایجان و با سلمان ساوجی و خواجه عبدالقادر مراغه ای همزمان بود، و آنگاه دو بیت ذیل را که بالبداهه در محفل طربی سروده نقل کرده است:
آوازۀ کاسۀ تو این بنده شنید
وز طبع لطیفش بنواها برسید
این کاسۀ دیده ای که بینندۀ ماست
تا کاسۀ دیده است مثل تو ندید،
سپس می نویسد: وی صاحب نظم و نثر بوده و قصیده ای بلند در مدح فخرالدین محمد وزیر شروان سروده و چند بیت زیر از آن قصیده است:
دم صبح اگر نفسی زند، ز دو زلف آن صنم خطا
پس از آن دمی دگر ار زند، ز سواد او نبود خطا
من از آن روم بهوای او، ز پی صبا چو غبار ره
که غبار من نبرد کسی، بهوای او بجز از صبا
وگر او نظر به سها کند، فلکی شود که ز بهر او
نظر فلک همه آن بود، که نظر کند بفلک سها،
سپس این غزل را نقل کرده است:
ندانم از چه سبب چشم یار، عین بلاست
که زلف و خال خوشش دام و دانۀدل ماست
دلم همیشه ز مهر دهان او تنگ است
قدم ز ابروی پیوسته اش همیشه دوتاست
شنیده ام که بسالی شبی بود یلدا
شب مرا ز چه رودر مهی دو شب یلداست
به پیش سنبل پرچین عنبرافشانی
ز مشک اگر سخنی گویم آن حدیث خطاست
چو موی او شب عمرم بسر رسید هنوز
سر از خیال سر زلف او پر از سوداست
’شرف’ بوعده خوبان بباد نتوان رفت
که هر نفس که زدی بی نگار باد هواست،
مؤلف مزبور رامی را در صنایع شعری، ماهر و استاد شمرده وگفته است: وی در مقابل حدائق السحر وطواط کتابی بعنوان ’حدائق الحقایق’ بنام سلطان اویس تألیف کرده است و ’انیس عشاق’ نیز یکی دیگر از تألیفات اوست که مجموعۀ مترادفات جوارح و اعضاء و یا سفینۀ اوصاف سراپای محبوبه هاست و بدین سبک و شیوه کتابی در زبان پارسی نوشته نشده و آن را در پاریس چاپ کرده اند، وی در عهد شاه منصور (795 هجری قمری) آخرین پادشاه آل مظفر ملک الشعراء عراق بود و بسال 795 درگذشت، (از دانشمندان آذربایجان ص 189)، و رجوع به احوال و اشعار رودکی ج 3ص 1045 و قاموس الاعلام ترکی ج و الذریعه ج 9 قسم دوم شود
لغت نامه دهخدا
(رِ غِ تَ)
چلبی بیک. از اعیان و اشراف تبریز است و فضیلت هم دارد. طبع شعرش چنین است:
خدا در سینۀ من آه سوزان را نگه دارد
ز آسیبش دل بیرحم جانان را نگه دارد.
(از مجمع الخواص صادقی کتابدار ترجمه خیامپور صص 235-236).
ظاهراً فارغ تبریزی معاصر شاه عباس بوده، زیرا نویسندۀ مأخذ فوق، کتابدار شاه عباس است
لغت نامه دهخدا
(یِ تَ)
محمدرضا تبریزی. از تبریزیان ساکن عباس آباد بود و زرگری می کرد. مدتی در هندبسر برد آنگاه به تبریز بازگشت و باز به هند رفت. نصرآبادی گوید: شعر نیکو میگفت. ابیات زیر از اوست:
جان گر از سینۀ ما شاد برون می آید
کی خیال توام از یاد برون می آید
به امیدی که به سرو قد او دل بندد
قمری از بیضۀ فولاد برون می آید.
#
چندان که صحن باغ ز برگ خزان پر است
از ناخن شکسته دلم بیش از آن پر است.
(تذکرۀ نصرآبادی ص 393).
و رجوع به دانشمندان آذربایجان ص 220 و ذریعه ج 9 ص 347 شود
لغت نامه دهخدا
(یِ تَ)
نامش محمدرضا طبعش با رازهای سخن آشناست. دوبار در هندوستان آمده بطریق سیر و تماشا گذرش افتاد باز به وطن خود رو نهاد. از اوست:
چندانکه صحن باغ ز برگ خزان پر است
از ناخن شکسته دلم بیش از آن پر است.
(صبح گلشن ص 169)
لغت نامه دهخدا
(یِ تَ)
از شاعران دوران صفویه است. نصرآبادی آرد: در ایام عمرش به لباس فقر و فنا بسر برده کمال شکستگی و آرام داشت. گاهی مصرع رنگین میگفت چنانچه خود در این باب گفته:
ناجی اندر دست شاعر روز میدان سخن
مصرع رنگین کم ازشمشیر خون آلود نیست.
(دانشمندان آذربایجان از نصرآبادی).
و نصر آبادی در تذکرۀ خویش این ابیات را از او نقل کرده است:
بیرون از خود بخود رهی پیدا کن
چون نالۀ با اثر به هر دل جا کن
گر زمزمه ای رسد به گوشت بخروش
کم نیستی از دایره گوشی واکن.
هیچگه چشم سیه مست ترا خواب نبرد
که به بیداریش از گریه مرا آب نبرد
بجز از من که به خاکستر گلخن مردم
هیچکس رنگی از ین بستر سنجاب نبرد.
(از تذکرۀ نصرآبادی)
لغت نامه دهخدا
(نِ یِ تَ)
ملا نثاری تبریزی، از شاعران قرن دهم هجری و معاصر محتشم کاشانی است. به روایت مؤلف خلاصهالاشعار ’به خراسان و قزوین سفر کرده و به کاشان رفته و محتشم را هجو کرده است. او راست’:
کمتر از پروانه ای در جان سپاری نیستم
گر نسازم جان نثار او نثاری نیستم
رحم بر من میکند دشمن تکلف بر طرف
من حریف اینقدر بی اعتباری نیستم.
و نیز:
دوئی به مذهب فرمانبران دل کفر است
خدا یکی و محبت یکی و یار یکی.
به کویت پاکشان تا چند آیم حیرتی دارم
نخواهی چون مرا من هم نیایم غیرتی دارم.
رجوع به دانشمندان آذربایجان ص 372 و تذکرۀ مجمعالخواص ص 155 و تذکرۀ هفت اقلیم (اقلیم چهارم) و آتشکدۀآذر ص 35 و شمع انجمن ص 465 و قاموس الاعلام ج 6 ص 4561شود
لغت نامه دهخدا
(یِ تَ)
ازسخنوران قرن دهم تبریز است. سام میرزا صفوی این بیت را از وی نقل کرده است:
ای خوش آن ساقی که ما را جام بیهوشی دهد
تا ز غمها یک نفس ما را فراموشی دهد.
و رجوع به دانشمندان و سخن سرایان آذربایجان ص 370 شود
لغت نامه دهخدا
(یِ تَ)
از شاعران قرن دهم هجری است و به روایت مؤلف صبح گلشن در فصل گرما به سقائی و در موسم سرما به عسل فروشی اشتغال داشت. او راست:
چنین کز بهر قتلم تیغ کین آن تندخو بسته
سرم را زود خواهی دید بر فتراک او بسته.
(از فرهنگ سخنوران) (از صبح گلشن ص 559) (از تحفۀ سامی ص 139).
و رجوع به قاموس الاعلام ج 6 و دانشمندان آذربایجان ص 389 شود
لغت نامه دهخدا
(یِ تَ)
از اصیل زادگان تبریز است. در صغر سن به کسب فضایل و کمال توجه پیدا کرده. حاوی فنون استعداد گشت و در ابتدای جوانی به شعر گفتن توجه نموده و در اندک زمانی به مرتبه شاعری رسید و آوازۀ آثارش از آذربایجان به عراق پیچید. در اواخر احوال از قیدعلاقه و کدخدایی دست کشیده به عیش و نوش مشغول شد و در خانه خود در دست جوانی کشته گشت و این قضیه در حوالی شهور سنۀ 992 دست داد. (خلاصه الاشعار). و له:
کس در غم عشق تو دل شاد ندارد
عشاق ترا شاد کسی یاد ندارد.
بیمار ترا درد بحدی شده افزون
کز ضعف دگر قوت فریاد ندارد
افسوس که پیوند ترا نیست بقائی
فریاد که بنیاد تو بنیاد ندارد
وافی مکن از دست غمش ناله که آن شوخ
اندیشۀ داد و غم فریاد ندارد.
(خلاصه الاشعار بنقل از دانشمندان آذربایجان). و رجوع به تذکرۀ مجمع الخواص ص 305 شود
لغت نامه دهخدا